🖌 مجید گیاهچی
▪️پس از تغییر معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۹۶ و از همان ابتدا، بر مبنای روال موجود، که اندکی هم از ساختار مدیریتی در ایران پرده برمیدارد (تعیین و نصب هر مدیر جز در موارد استثنا، نه در نسبت با شایستگی، سوابق یا بررسی عملکردها و نتایج، که در نسبت با هماهنگی کامل، وفاداری و حرفشنوی از مدیر ارشد است) زمزمهی تغییر مدیران کل زیرمجموعهی این معاونت و از جمله مدیر کل امور نمایشی آغاز شده و قوت گرفت.
▪️از آن زمان و طی سه ماه گذشته، علیرغم آنکه مسلماً مذاکراتی در سطوح مختلف در پشت پرده وجود داشت، اما خانهی تئاتر بهعنوان جدیترین تشکل هنرمندان تئاتر، هیچ اظهارنظر مشخص و علنیای در این مورد نکرد.
البته و شاید چون تقریباً تمامی دیگر مسائل مرتبط به تئاتر، نه شناخت و ارزیابی دقیقی از عملکرد او داشت تا بتواند مثبت یا منفی بودن نسبی آن را وزن کرده، بسنجد و نه در این مدت به گفتوگو و برگزاری جلساتی برای بررسی عملکرد این مدیرکل، مبادرت کرد تا شناختی حداقلی برای اعلام تصمیم بهدست آورد.
▪️بنابراین عکسالعملهای خانهی تئاتر چون قریب به اتفاق موارد، نه برمبنای برآیند نظر و منافع جامعهی تئاتر بود و نه حتی در یک هماهنگی حداقلی در هیات مدیرهی مرکزیاش، بلکه هر کس بر اساس احساسات و شناخت خود، عکسالعملی متفرق انجام داد.
البته یک دلیل دیگر چنین انفعالی هم آن است که خانهی تئاتر بر خلاف دیگر اصناف هنری، مدتهاست اعتبار و پشتیبانی اکثریت قاطع هنرمندان تئاتر را از دست داده و حتی وقتی به اظهارنظر در مورد موضوعی میپردازد، توجه و ارزیابی و نگاه خارجی نسبت به آن، نه اعلام نظر جامعهی تئاتر که اعلام نظر تشکیلات خانهی تئاتر است، حال که ابداً قرار نبوده و انشاالله نخواهد بود که چنین افتراقی وجود داشته باشد.
▪️عجالتاً از توقعاتی که از شکل حقیقی و نه فعلی این خانه وجود دارد میگذرم اما حتی در همین شکل فعلی از این خانه انتظار میرفت در جایی که بهواسطهی شکست در ایجاد یک تشکل فراگیر و مورد اعتماد، تعیین مدیرکل میتواند بیشترین و موثرترین نقش و اثر را بر تمامیت تئاتر کشور بگذارد، بهطریقی تلاش در اجماعی میسر انجام داده و نسبت به این موضوع موضعگیری و ضمن بیان دلایلش، موافق، مخالف یا ممتنع باشد. اقدامی که انجام نشد.
▪️در خلا هر واکنش و عکسالعمل تشکیلاتی، پس از انتشار مصاحبهای از مدیرکل وقت با عنوان "تمایلی به ماندن ندارم" در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، جابهجایی قریبالوقوع او بر همگان مشخص شد.
▪️بلافاصله در فردای آنروز، ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، نامهی سرگشادهی ۶۱ هنرمند تئاتر برای ابقای مدیرکل منتشر شد، که نشان میداد پس از فرصتسوزی سه ماهه و ناامیدی از هر عکسالعملی از سوی تشکل خانهی تئاتر و در فقدان دیگر تشکلهای دارای اعتبار، گروهی از هنرمندان تئاتر احساس تکلیف کردهاند که در فاصلهی تنها چند ساعت و مسلماً با تاکید بر وجوه مثبت اقدامشان و احتمالاً بدون امکان پیشبینی تمامی آسیبهای احتمالی این اقدام، مبادرت به تنظیم نامه و جمعآوری امضا کنند.
همان ۶۱ امضا که در آن نام نمایندگان شاخصی از طیفهای مختلف تئاتری وجود داشت، کافی بود تا برای هر ناظر مطلعی عزم قریب به اتفاق جامعهی تئاتر را برای طرح چنین درخواستی بهنمایش بگذارد (و شاید از جهاتی بهتر میبود با توجه به هدف موجود که انتقال خواست جامعهی تئاتر بود و نه احتمالاً در تعبیری نادرست و ناصواب، عرضاندامی تهدیدکننده، افزایش تعداد امضاها انجام نشود).
اما اطمینان جمعآورندگان امضا از حمایت قاطع جامعهی تئاتر، دیگر نه در توجه دقیق به متن و تقاضا (که البته اگر هم توجه میشد باز امکان همراهی اکثریتی وجود داشت) که بیشتر با توجه به همین ۶۱ نام و احساس همبستگی و حمایت از آنان، باعث ادامهی کار و جمعآوری گویا بیش از ۳۰۰۰ امضا شد.
▪️برخلاف روال متداولم که ابتدا به نکات مثبت موضوعی اشاره و سپس انتقادات وارد بر آن را بهعنوان پرسش مطرح میکنم در اینجا روالی معکوس در پیش میگیرم:
▪️۱. چه شناخت و ارزیابی علمی و دقیقی از عملکرد آقای مهدی شفیعی وجود داشت؟
در متن نامه آمده: "از مدیرکل هنرهای نمایشی - مهدی شفیعی - راضی هستیم و خیال میکنیم مدیری بر مسند کار است که در تخصیص بودجه کلیت تئاتر را در نظر میگیرد و در بروکراسی اداری جانب هنرمند را میگیرد، مدیری که در این سه سال باعث دلگرمی اهالی تئاتر بوده و بارها در مشکلات شخصاً پشتیبان هنرمندان بوده است و برای حل مشکل تلاش فراوان کرده است، مدیری که استثنائا برنامهی بلندمدت دارد و در تصمیمهای خود از مشاورهی اهالی تئاتر بهره میبرد، و در نهایت مدیری که اهالی تئاتر احساس میکنند به زبان و نگاه تئاتریها آشنا است."
گذشته از اشارهای نامشخص و غیرقابل فهم و بدون مرجع در جملهی "مدیری که استثناً برنامهی بلندمدت دارد"؟!!! بدیهی است که چنین شناختی تنها از طریق ارتباطات شخصی، بررسی اخلاق و منش و حتی اشراف بر برخی فعالیتها ممکن و میسر نیست، مثلاً در موضوعی چون "در تخصیص بودجه کلیت تئاتر را در نظر میگیرد ... "، بلکه لازم است عمکرد هر مدیر در تمام جوانب آن بررسی شده و موردارزیابی قرار بگیرد.
کاری که شاید بیشترین امکان نزدیکی و تحقق آن در گرو عملکرد تشکیلات صنفی (یا پژوهشی و دانشگاهی) بود که محقق نشد.
اتفاقاً یکی از نقاط ضعف آقای شفیعی عدمشفافسازی و ارائهی آمار و اطلاعات پایهای بود که امکان ارزیابی علمی و دقیق عملکرد او را فراهم نماید، نقطه ضعفی که امیدوارم مدیرکل جدید در جهت رفع آن گام بردارد.
بنابراین خود مدیر و تشکیلاتش هم میتوانستند (و همچنان میتوانند) در یک خوداظهاری مثلاً در پایان هر سال (یا حتی اکنون) گزارشی از عملکرد و توفیقات و شکستها و دلایلش را منتشر کنند که امیدوارم به پاسداشت این حمایت قاطعی که از آقای شفیعی انجام شده، این اتفاق بیفتد و بهخصوص راهکارهای ایشان در حوزهی مسائل و مشکلات اداری و ساختاری و درونمجموعهای که حتی مدتها پیش از تصدی مدیرکلی درگیر آن بودهاند، منتشر شده و با همان بیتوجهی ناپسند مدیران ارشاد تا کنون، قرین نگردد.
▪️۲. اینگونه بیانیهها یکسویه و یکطرفه است. یعنی سر و رهبری ندارد و امکانی هم برای تعیین رهبری در اینگونه اقدامات وجود ندارد. در چنین اقداماتی نه میتوان رهبری را برعهدهی کسانی گذاشت (چون با توجه به عدم وجود ساز و کار اعتبارساز نخواهند پذیرفت) و نه کسانی میتوانند داوطلبانه ادعای رهبری نموده و آن را برعهده بگیرند (چون بلافاصله موضوع منافع شخصی و ... مطرح و اختلافات بالا گرفته حرکت در همان ابتدا مضمحل میشود).
عدم وجود رهبری در چنین اقداماتی نتایج حاصل از آن را به حداقل ممکن کاهش میدهد، یعنی حتی نمیتوان در بدیهیترین شکل موضوع را رسماً پیگیری کرد و درخواست پیگیرانهای برای حداقل توجه و پاسخگویی انجام داد، چه رسد به هر انعطاف و مذاکره و کسب امتیاز و ... به عبارت دیگر چنین حرکتی بلافاصله پس از اعلام امضاها میمیرد و زندگی و حیات ندارد تا بتوان از منافع و انرژی آن بهره برد.
اینجاست که ضرورت کار تشکیلاتی و صنفی رخ مینمایاند. ضرورت داشتن یک تشکیلات حقیقی صنفی که بتواند در فرآیندی دموکراتیک تغییر و در هر مقطع، جامعهی تئاتر و منافع و خواستهایشان را نمایندگی کند.
▪️۳. پیشتر به تعجیل در نگارش متن اشاره کردم و اکنون در نظر دارم علاوه بر آنچه آمد، انتقاداتی نسبت به آن مطرح کنم. علیرغم اشاره به کلمهی صنف در دو بخش از این نامه : "نه به این جهت که یک شبه همهی مشکلات صنفی رفع شده است ..."، "آداب صنفی و اخلاق حرفهای ما را بر آن داشت ..." نامه یک تقاضای جامع صنفی، توقعات اساسی و جدی جامعهی تئاتر و موضوعات کلیای که در آن منافع درازمدت جامعهی تئاتر و صنف موردتوجه قرار داده شود (و مثلاً و در صورت ضرورت در کنار آن از موضوع استقبال از استمرار مدیریت سخن بهمیان آید) هدف قرار نداده و چشماندازی بلندمدت و پایدار ترسیم نمیکند، بلکه تمام این انرژی و پتانسیل را صرف تنها یک درخواست مشخص و بهنظرم فرعی نموده یا بهعبارت دیگر آنچنانکه امروز مرسوم است تمام تخممرغهای خود را در یک سبد میگذارد، که اقدامی دوراندیشانه نیست.
▪️۴. بگذریم از اینکه بخشهایی از نامه میتواند به مثل "نه از حب علی، که از بغض معاویه" تعبیر شود، که امکان مناسبی برای گریز از اجابت همان درخواست محدود را هم فراهم میآورد: "... دیگر تغییرات - حتا اگر به رای و به نفع ما بوده باشد - نه آنچنان امیدوارمان میکند و نه - حتا اگر ساز مخالف جامعه باشد - ما را از اساس ناامید و مایوس میدارد ..."، "... با توجه به شائبه یا حقیقتِ تصمیم به تغيير ِ مدير کل هنرهاى نمايشى – چه به خواستهی مدیران بالادست و چه با تمایل خودشان ..."، "... با تغییر مدیران هنری، عرصههای هنر تبدیل به محل آزمون و خطای بعضی از آنان در ادوار گذشته شده است تا بهواسطهی حضور در این مسند به جایی «بهتر» بروند، جز زیان و آسیب به هنر و هنرمندان دستآوردی نداشته است ..."
▪️الف. و اما وجوه مثبت این اقدام نمایش عزم و اردهی بخش قابلتوجه و تقریباً قاطعی از جامعهی تئاتر برای پایان دادن به بیتوجهی و تمایل به کنشگری است. شاید چنین تمایلی به حوادث دی ماه امسال بیارتباط نبوده و حتی اندکی متاثر از آن ارزیابی شود. خستگی، دلزدگی و نا امیدی از حل مسائل و مشکلات، جامعهی تئاتر را هم متوجه کرده که انفعال و بیعملی و حرکات و اعتراضها و خواستها و مطالبات فردی و شخصی راه به جایی نمیبرد و تنها کورسوی امید، حرکتهای گروهی و جمعی و صنفی است.
در این حرکت همچون تستهای آمادگی، جامعهی تئاتر توانست قدرت و توان کنشگری خود را ارزیابی نماید و هر چند بهواسطهی برخی تعجیلها و خطاها در ارزیابی، به نتیجهی موردنظر یا بهتر است بگویم مورداشارهاش نرسید (که نتیجهی موردنظر توجه به خواست این جامعه و ورود آن به عرصهی تصمیمسازیهای مرتبط، بهجای بیتوجهی و نادیدهانگاری سنتی و تاریخی است که اندکی تحقق یافت) اما به قدرت و توانش پی برد، قدرت و توانی که در آینده میتواند با رفع معایب و کاستیها، نقشی موثر ایفا نموده، گامهایی موثر در جهت استیفای حقوقش بردارد.
▪️ب. این حرکت در عین حال و بهعنوان مهمترین نتیجه، خلای وجود یک تشکیلات صنفی مقتدر و باپشتوانه را نشان داد.
بیش از ۳۰۰۰ نفر در اقدامی هماهنگ خواستار تغییر در نگاه و عمل بودهاند و بیآنکه تصریح نموده باشند، خواستار توجه به جمع و گروه و صنف.
حالا کافی است نه تمام آنان که حتی ۵۰۰ نفرشان از طریق فعال شدن و پیوستن به تشکیلات صنفی خانهی تئاتر، امکان بهروزرسانی و تحول این خانه را برای به نتیجه رسیدن حرکتها و گامهای بعد فراهم کنند.
▪️ج. آیا این عظم و اراده در جامعهی تئاتر وجود دارد و جدی و اساسی است یا نتیجهی چنین حرکتی تنها به یک تخلیهی انرژی و عرضاندام غیرموثر، تقلیل مییابد؟
در میان همین ۳۰۰۰ نفر اگر منفکشدگان به خانهی تئاتر بازگردند و هنرمندان واجد شرایط بهعضویت در خانهی تئاتر مبادرت ورزند، بیشک میتوان به هدر نرفتن این انرژی امید بست و با ایجاد تحول و دگرگونی، یک تشکیلات تقریباً خنثی، بیاثر و قبضهشده را به تشکیلاتی مقتدر و موثر مبدل نمود.
امیدوارم ترجیح هنرمندان امضاکننده آن نباشد که بیتوجهی به خواست و ارادهی آنان همچنان ادامه پیدا کند و تنها با شکلدهی هر از گاهی حرکاتی اینچنین سیلآسا و بینتیجه، چون سوپاپ اطمینانی انرژی انباشتهشدهی خود را تخلیه نمایند، بیآنکه تغییر پایداری را رقم بزنند.
انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ خانهی تئاتر پاسخ این پرسش جدی را خواهد داد.